حاج مصطفی خان سورتیج (سورتیجی)
حاج مصطفی خان سورتیج یا سورتیجی ملقب به وکیل الرّعایا، از صلحا، بزرگان واز رجال پرهیزگار زمان محمّد شاه و ناصرالدّین شاه قاجاردر مازندران، و تنها فردی است که در ایران پس از کریم خان زند دارای لقب وکیل الرعیا است و از معدود افرادی است که در دورة قاجار و در عصر وحشت علیرغم دارا بودن املاک فراوان، قدرت سیاسی و ثروت، فردی متدین، مردم دار، وفادار به دین، شریعت و کشور و مدافع تشیع در مقابل عوامل خائن داخلی و خارجی بود.
پدر مرحوم حاج مصطفی خان به نام محمد باقرخان سورتی در زمان کریم خان زند می زیسته است، اما از او جز نامش که در سفرنامه حاجی آمده است، چیزی نمی دانیم. از تاریخ تولّد حاجی مصطفی خان نیز اطلاع دقیقی در دست نیست، اما او قطعاً به گواهی فرمانی با مضمون انتصاب و تسلیت از سوی ناصرالدّین شاه خطاب به فرزند ارشد حاجی به نام فضل الله خان، در سال 1287 هجری قمری در قید حیات نبوده است. قبل از آن هم بر اساس فرمان دیگری از سوی عینالملک حاکم مازندران، مرحوم حاجی در سال1281هجری قمری، زندگانی را بدرود گفته بود و چـون عمر درازی داشت، بنابراین می بایست با اختلاف یکی دو سال در حدود سال 1200 هجری قمری به دنیا آمده باشد.
مسکن و مأوای خانواده سورتیجی در آن زمان ساری و روستاهای اطراف مانند، زرین آباد، هِوِلا و کیاسر بود ولی آنان حدود هشتاد پارچه آبادی در چهاردانگه سورتیجی را طوعاً و کرهاً چه بصورت مالکیت و چه بصورت اعمال قدرت، تحت نفوذ داشتند زیرا تعدادی از آبادی های خالصه دولتی را هم ناصرالدّین شاه به عنوان خون بهای شهادت «آقا عبدالله» برادر حاجی مصطفی خان در قلعة شیخ طبرسی واقع در افرای قائم شهر هنگام جنگ با فرقه بابیــه به ایشان بخشیده بود. حاجی به غیر از عبدالله خان دو برادر دیگر به نامهای «محسن خان» و «مهـدی قلی خان» نیز داشت. محسن خان در جنگ های ایران و روسیه شرکت کرده و در همانجا به شهادت رسیده است و مهدیقلی ساکن روستای زرین آباد ساری بود و چند پارچه آبادی آن منطقه که متعلق به حاج مصطفی خان بود را اداره می کرد.
حاج مصطفی خان در سال1263 قمری عازم بیت الله الحرام می شود. بعد از بازگشت به مازندران و به فاصله ای اندک محمد شاه قاجار وفات می یابد و ناصرالدّین میـرزای جـوان را از تـبریز به تهران می آورند تا بر تخت بنشانند (سال 1264قمری). درآن زمان اعیان و رجال ایران و از جمله حاجی مصطفی خان را به آن مراسم می خوانند و این مراسم مصادف بوده است با آغاز فتنه بابیه در مازندران.
حاج مصطفی خان و غائله بابیان
به نقل از ناسخ التواریخ سپهر، روضة الصفای ناصری رضاقلی خان هدایت و تنبیه الغافلین اعتماد السلطنه، بعد از فوت محمدشاه، بابیه اظهار وجود می کنند و رفته رفته با ترویج عقاید خود و جلب حامیان، در فارس، زنجان، گیلان، مازندران و خراسان قیام هایی صورت می پذیرد. در این بحبوحه، ملاحسین بشرویه ای از خراسان حرکت می کند و میرزا حسینعلی (بهاالله) از نور و این دو به اتفاق زنی به نام قرّة العین از قزوین در بَدَشت شاهرود با یکدیگر ملاقات می کنند و مقدمات قیام خود را طرح می نمایند. در این زمان میرزا حسینعلی و قرّة العین به تهران می روند و به تمهید حکومت قاجار به حبس دولت در می آیند که البته ما را با سرانجام کار آن دو اعتنائی نیست، اما ملاحسین بشرویه ای با همراهان خود به بارفروش (بابل کنونی) مازندران می آید که با مقاومت مردم و مخالفت روحانیون و مجتهدینی همچون ملامحمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلماء مواجه و ناچار جنگ و گریزی می کند و از آنجا به قریه افرا و بقعه شیخ طبرسی پناهنده می شود. بشرویه ای و مردمانی که به گرد او در آمده بودند، دور بقعه را بارو و سنگر می سازند و آذوقه کافی فراهم می آورند و هر روز اطرافیان را به آئین تازه خود دعوت می کنند. خبـر این شـورش در روز تاجـگذاری ناصرالدّیــن میرزا به تهران می رسد و او از اعیان حاضر در مراسم می خواهد تا دفع فتنه را وجه همت سازند.
نخستین فرد، حاج مصطفی خان پیشقدم می شود و برادر خود آقا عبدالله خان سورتیج را در ساری مأمور فرونشاندن این شورش و مقابله با آن میکند. آقا عبدالله نیز جمعی از افواج سورتیجی، اشرفی، افغان و غیره را به افرا می برد تا بقعه وقلعه را محاصره کنند، اما ملاحسین و یارانش از قلعه بیرون آمده، سپاه مسلمانان را مورد حمله قرار می دهند و آقا عبدالله در این نبرد به شمشیر ملاحسین شهید میشود. خبر مجدداً به تهران می رسد و این بار حاج مصطفی خان، باتفاق قوای دولتی و محلی و قشونی که خود در اختیار داشت، به قلعه می روند و بابیه را قلع و قمع می کنند. ملاحسین در این واقعه کشته می شود و شمشیر او را به دستور حاجی مصطفی خان به زرّینآبادِ ساری میفرستند. به همین علت بابیان و بهائیان از سورتیجی ها کینه به دل گرفته و در برخی از آثاری که از آنان به جا مانده سعی در تحقیر آنان کرده و مثلاً آنان را غیر ایرانی معرفی کرده اند، اما با توجه به اینکه از یک طرف ابن اسفندیار (613 ه.ق) در کتاب تاریخ طبرستان (ابن اسفندیار- تاریخ طبرستان- قسمت دوم– ص57). از فردی به نام ابوالعبّـاس سورتی در دورة آل باوند نام می برد، و از طرفی دیگر، وجود محوطـه های باستانی از دوران آهن تا عصر اسلامی در منطقة سورت در جنوب ساری، خودبه خود نوشته های بهائیان نقض می شود، چرا که این موضوع بیـانگر آبادانی منطقـة سورت و حضور افـراد و اقوام مازنـدرانی از گذشتـه های دور در آن ناحیه می باشد که خاندان سورتیجـی ها را نیز شامل می شود.
کسب لقب وکیل الرعایا
بعد از غائلة بابیه چنانکه گفته شد، ناصرالدّینشاه همه املاک خالصه شامل چندین پارچه آبادی در چهاردانگه را به عنوان خون بهای آقاعبدالله به مرحوم حاج مصطفی خان بخشـید و پس از آن، چهـاردانگه با مرکزیت کیاسـر به چهاردانگه سورتیجى مشـهور گردید. علاوه برآن لقب وکیل الرّعایا که تا آن زمان اختصاص به کریم خان زند داشت را به حاجی مصطفی خان دادند.
اصل فرمان دریافت لقب وکیل الرّعایا در حال حاظر موجود نیست، اما حاکم وقت مازندران در نامه تسلیتی که برای اسد الله خـان پسر مرحوم می نویسد، این لقـب را به دنبال نام حاج مصطفی خان ذکر می کند که دلیل اشتهار به این انتساب است. مسعود میرزا ظلّ السطان پسر ناصرالدین شاه در تاریخ مسعودی نیز هنگام سفر خود به مازندران، به عنوان مهمان حاجی مصطفی خان به این لقب اشاره دارد و می نویسد:
«ازرجال معتبر ساری، مصطفی خان زرّین کلاهی (=سورتیجی) وکیل الرّعایا، شخص اول مازندران بود. بخصوص در شهر ساری، مرد متمولِ در خانه بازی [ بود که] مکرّر ما را در زرّین کلا، ده مخصوص خودش به شکار مهمانی کرد.»
ملگونوف نیز در سفرنامه خود که در سال 1277 هجری قمری نوشته شده است از روستای زرّین آباد نام می برد و می گوید: «صاحب زرّین آباد را صد هزار گوسفند است.»
مرحوم حاج مصطفی خان وکیل الرّعایا را به تخفیف، حاجی وکیل خان می گفتند. مرقّعی از هنرمندی ناشناس در دست است که در آن با سه هنر خط، شعر و نقاشی به حاجی مصطفیخان در عبارت «مبارک عید بر حاجی وکیل خان» تبریک گفته است.
تبصرة الزائرین سفرنامه حاج مصطفی خان
مرحوم حاج مصطفی خان از محدود کسانی است که در سال 1262هجری قمری با انگیزه های معنوی به منظور زیارت مشاهد متبرکة بیت الله الحرام و عتبات عالیات، از طریق شش کشور فعلی ترکیه، سوریه، فلسطین، اردن، عربستان سعودی و عراق سفر نموده و شرح خاطرات مسافرت خود را به رشته تحریر درآورده است.این سفر که متجاوز از یازده ماه به طول انجامید، از زرین آباد ساری آغاز و از مرز کنونی بازرگان به خارج از ایران ادامه و از مسیر سرپل ذهاب و با ورود به خاک کشور پایان یافت. وقایع این سفر با ذکر مسافت و فاصلة تمامی شهرها و منازل به قول خود حاجی یوماً فیوماً تقریر و توسط مُحرری در رساله ای به نام تبصرة الزائرین ثبت گردید.
حاج مصطفی خان سورتیجی در مقدمة رساله اش گفته است: خداوند را سرلوحه و زینت کار خود قرار داده می نویسد:
«باریتعالی، «اصحاب بصیرت را به منطوقِ، فَسیروُا فِی الاَرض فَانْظُروُا کَیفَ کانَ عاقِبَهُ المُکَذِّبینْ، امر به سیاحت و ضرب در ارض فرمود» او که تبعیت از فرموده خداوند و عبرت گرفتن از عاقبت دروغگویان و نگریستن به نشانه هاى الهى و تدبر در فرجام اقوام و ملتهاى گوناگون را بر سفر و سیر در آفاق مترتب دانست، همچنین در مقدمه از پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی(ص) با عنوان مسافر راستین یاد می کند و با جملة مدحیِ «سیاح مناهِج عوالم ربوبیت» نام می برد. حاجـی هدف از تقریر دیده ها و شنیده هایش را آگاهی دادن به زائـران بیــان می کند و چنین می نگارد که «چون این عجاله مشتمل بر تشخیص منازل و وقایع رفتن و برگشتن بوده و هکذا اعمال وآداب واجبه و مستحبه نیز به قلم اختصار شد که در حقیقت موجب زیادتی بصیرت و بینایی مسافرین بیت الله و زائرین قبور ائمه طاهرین بوده، فلهذا مسمی گردانیدیم آنرا به تبصرة الزائرین»»
با خواندن مقدمة اثر و همچنین مطالعه متن سفرنامه درمی یابیم که او با معنویتمأنوس و در راه رسیدن به هدف خود بسیار مصمم بوده است. وی برای روشنگری دیگران توانسته با زبانی ساده و مجمل اما نافع و سودمند از شهرها و آبادیها سخن گفته و خواننده را با فرهنگ عامه، عمارات گوناگون و ابعاد، اندازه و تاریخ ساخت و بانیان آنها، خطرهای مسیر، افسانه های محلی، ویژگی ظاهری ساکنان شهرها، واحد پول دولت های مختلف، میزان هزینه ها، تدارکات و ملزومات سفر، اعمال واجب و مستحب حج و بسیاری نکات دیگر آشنا سازد تا «زیادتی بصیرت و بینایی مسافرین بیت الله الحرام و عتبات عالیات» مصداق یابد. این اثر که از آن به عنوان یگانه سفرنامه شناخته شده از فردی مازنـدرانی در دوره قاجار به بیت الله الحرام و عتبات عالیات می توان نام برد، بخش دوم نسخه ای خطی است که قسمت نخست آن با عنوان «مجمل تاریخ پادشاهان عجم کهدرملک ایران سلطنت کرده اند» ضبط شده و در مبحث نسخه شناسی تنها اشــاراتی گذرا به آن می شود. در همین راستا برای تبیین کمّ و کیف مسافرت حاجی، لازم است، اوضاع تاریخی و سیاسی این منطقه از خاورمیانه را در زمان سفر بیان گردد.
اوضاع کشورهای همسایه در عصر قاجار
در اواخر سلطنت محمد شاه قاجار بود که سفر مرحوم حاجی مصطفیخان سورتیجی آغاز گردید. او در آغاز سفر برای کسب مرخصی و ادامه راه، به دربار رفته و با محمد شاه و وزیر او خداحافظی کرد. چنانکه خود آورده است: «... مقدار توقف در دارالخلافه ده روز شد که شرفیاب حضور اقدس شهریاری و سایر ارکان دولت گشته، مرخصی حاصل کرده از طهران بیرون رفتیم...»
در روزگار حاجی، بخش اعظم مسـیر سفـر در محدوده فرمانروایی امپراتـوری عثمانی و سرزمین هایی با ساکنان عرب تبار سنی و شیعه مذهب بود. دولت عثمانی که از بدو تأسیس حکومت صفویـه در ایران بجای نظم و نسق بخشیدن به حکومت و پاشایان دست نشانده خود با تکیه بر مؤلفه هایی مانند ترک، فارس، شیعه و سنی باعث نفاق دو دولت گردیده بودند، همواره برای سران دولت و خصوصاً زائران ایرانی تضییقات زیادی را پدید آوردند. با همه این سختی ها، مردم شیعه و سنی مذهب ایران رنج همه ناملایمات را به جان خریده و با سفرهای طولانی و جانفرسای خود که گاهی ماه ها به طول می انجامید از سرتاسر کشور با پای پیاده، دواب، کشتی و قایق های بزرگ و کوچک به زیارت اعتاب مقدسه می شتافتند تا فرمان خداوند را بجای آورند.
تمامی رنج ها و ناملایمات سفر زوار، که اساساً از تقابل بین پیروان مذهب تشیع و فرق اهل سنت با تحریکات دولت عثمانی، نمایندگان پاشایان و همچنین بی کفایتی سران نظامی دو کشور در مراقبت از سرحدات تعیین تکلیف نشده فی مابیننشأت گرفته بود،موجبات آزار، تحقیر و نیز غارت اموال زائـران را بدستراهـزنان و حرامی هایی که ایـن عمل را به عنوانیک درآمـد مشروع یـا مبـاح می شناختند پدید می آورد. در کنار دزدان افسار گسیختة بادیه و ناامنی راه ها، هزینه های کلانی را که به عنوان گمرک کالا و تذکـره عبور از مرز و ورود به خاک عثمانی و حجـاز از مسافر دریافت می گردید و مبالغ هنگفتی که به نام اَخوه به شکل مستقیم و غیر مستقیم به حمله دار، شریف یا والی پرداخت می شد را نباید از قلم انداخت.
افزون بر تقابل پیروان مذهب تشیع و فرق اهل سنت جای دارد تا به اوضاع سیاسی منطقه و دخالت استعمارگرانی که همواره موجبات فتنه را در منطقه پدید آورده اند نیز اشاره کرد. در این برهه از تاریخ، دول استعمارگر اروپایی به ویژه بریتانیا که منافع اقتصادی خویش را در غارت منابع این سرزمینها می دیدند، با توطعه های زیرکانه، ایجاد نفاق و کشمکش بین مسلمانان و تحریکات مذهبی و فرقه سازی های دینی، حضور خود را پر رنگ تر از پیش می کردند. آنان سرانجام در بحبوحه جنگ جهانی اول، راه حل نهایی را در تجزیه سرزمین های مسلماننشین هر دو کشور یعنی ایران و عثمانی یافتند و نقشه شوم خود را اعمال کردند. بدین ترتیب که در امپراتوری عثمانی و در ساختار حکومتی قلمرو ترکان که توسط برگزیدگان دولت استامبول اداره می گردید، چندین کشور کوچک به وجود آمد و از ایران هم سرزمین هایی تجزیه و جدا شد که فرمانروایانش همه از دست نشاندگان دولت انگلستان بودند.
بخشی از تبصرة الزائرین سفرنامه حاج مصطفی خان
«...کیفیت قبرستان بقیع این است که بقیع در بیرون شهر واقع است، قبرستان بسیار بزرگی است. دور آن دیوار است و آنچه صاحبان اسم که در آنجا مدفون میباشند به تفصیل نوشته شد. قبر مبارک حضرت امام حسن و جناب سیّدالساجدین و امام محمّد باقر و امام جعفر صادق و عبّاسِ عمو(عموی پیامبر)، در یک قبّه و یک ضریح چوبی و دو صندوق می باشند، اوضاعی ندارند. عجم نفری ده قروش می دهند و به زیارت می روند؛ به کسی رجوع ندارند. زیارت سیده نسا خوانده می شود. بیت الاحزان در بقیع است و قبر دختران رسولالله و قبر ابراهیم و قاسم پسران رسول الله و قبر عایشه و قبر امام مالکی و نافع غاری (= قاری) و قبر عقیل و قبر عبدالله جعفر و قبر فاطمه بنت اسد و قبر ابوسعید خدری صحابه رسول الله و قبر عثمان در گوشه قبرستان و قبر مبارک عبدالله پدر پیغمبر در میان شهر مدینه می باشد و قبر حمزه سید الشهدا در دامنه کوه احد که نیم فرسخی مدینه می باشد. خداوند همه شیعیان را به زیارت نبی و ائمه بقیع مشرف نماید. نفری ده قروش برای زیارت پیغمبر ... دادند. لکن آنچه آزار و اذیت بود، در مدینه به مردم نمودند»
موقوفات حاجی
از حاجی در ساری مستحدثاتی به صورت موقوفه برجای مانده است که از آن جمله می توان به مسجد مصطفی خان در محله ی امامزاده عبدالله بِن یا محوطه کنونی اداره برق ساری در مرکز شهر اشاره کرد. حاج مصطفی خان پس از بازگشت از سفر حج، به منظور احداث این مسجد نخست پنج هزار متر مربع از اراضی اطراف مقبره را خریداری و آن را وقف امامزاده می کند آنگاه در جنب محوطه امامزاده عبد الله اقدام به ساخت بنای مسجد و مدرسه موسوم به مصطفویه می نماید. مسجد حاج مصطفی خان به شرحی که در کتیبه سنگ مرمر منصوب در محراب آن آمده است، در سال 1273 هجری قمری و به خواهش مرحوم شیخ محمدتقی کبیر، به جهت اقامه نماز ساخته می شود. متن کتیبه محراب به شرح ذیل است:
« بسماللهالرحمنالرحیم. الحمدلله علی نواله و صلی الله علی رسوله وآله. اما بعد در عهد شاهنشاه اسلام پناه، ناصرالدّین شاه لازالت ظلال، بارات جلاله علی مفارقالاَنام، قائدِ توفیق رهبر، عالیجاه رفعت و جلالت دستگاه، مَفخرالحجاج، حاجی مصطفی خان سورتی، زَیدَ مَجدِه و اقباله، آمده در سال فرخنده فال ئیلِ خیریت دلیل، هزار و دویست و هفتاد و سه هجری، در بلده طیبه ساری، صانَهَا الله عَنَالحَدثانِ و التواری، این مسجد عالی را که نمونه بهشت خلدآئین و رشکافزای شهر پرین است، به خواهش جناب مستطاب قدوة المحققین و زبدة المجتهدین، حاجی میزا محمدتقی دام ظله، در این مکان عرش نشان بنا نهاده و به مناسبت اسم سامی بانی به مصطفویه موسوم داشتند و شعرای شیرین گفتار از صداقت افکار، لآلی آبدار، از قصائد و قطعات به تازی و پارسی انشاد و اظهار فرموده اند. چون این حجر گنجایش این همه قصائد و قطعات شیرینتر از شکر نداشت، لهذا به ماده تاریخ اقتصار نموده اینجا ثبت افتاد.»
معروف است که در روز نصب نخستین سنگ بنا، حاجی مصطفیخان روحانیون بزرگ مازندران را که مدعو او بودند خطاب می کند و می گوید هر کس که در تمام مدت عمرش نماز صبح وی قضا نشده است، افتخار نصب اوّلین سنگ با اوست. اما کسی گامی پیش ننهاد. حاجی خان در حالیکه دامن قبای کرباسی خود را به کمر می زد، قدم پیش نهاد و گفت، خدایا تو شاهدی که مصطفی در تمام طول عمر نماز صبحش قضا نشده است؛ آنگاه سنگ بنا را خود نهاد. موقوفة این مسجد، چـهارده باب مغازههای ضلع شمالی و غربی مسجد و نیز سه دانگ از حمام صادق خان واقع در ابتدای محله قلیچ ســاری است. گفتنی است، مـدرسة مصطفویه که در محـیـط مسجد ساخـته شد، در زمان مرحوم حبیب الله خان اَشجع المُلک سورتیجی اوّل، نوة حاجی که در زمان محمدعلی شاه قاجار، حاکم ساری و سپس حکمران مازندران گردیده بود، در حدود سال 1329 هجری قمری به مدیریت غلامحسین خان ایرانپور، مدرسة جدیده گردید و مسیو احسان الله خان از یاران میرزاکوچک خان جنگلی در آنجا زبان روسی تدریس می کرد.
در حال حاظر، مدرسه مصطـفویه معمور و محل تحصیل علوم دینی است و عواید چهـارده باب مغازه وقفی مجاورت آن نیز به خواهش واقف، صرف مدرسه مزبور می شود. علاوه بر این مسجد و مغازهها، مرحوم حاجی دو باب آب انبار یکی در آزادگله جنب مقبره امامزاده عباس ساری، در مسیر جاده شاه عباسی و دیگری در روستای زرّین آباد بنا کرد که متأسفانه هر دو آب انبار امروزه از بین رفته است. حاجی همچنین یک باب حمام در روستای زرین آباد ساری جنب آب انبار و مجموعه عمارات خود بنیان نهاد که خوشبختانه همچنان پابرجاست و مورد استفادة اهالی روستاست. او دو باب حمام زنانه و مردانه در محله امامزاده یحیی ساری و جنب منزل خود ساخته بود که بعدها فروخته شد.
درگذشت حاجی
بالاخره حاج مصطفی خان سورتیجی پس از سالها خدمت به مردم و مذهب تشیع در سال 1281 هجری قمری جان به جان آفرین تسلیم کرد. بعد از درگذشت حاجی، جنازه ایشان را به کربلا بردند. نخست دیواری بین قبر او و ضریح حضرت امام حسین (ع) وجود داشت که بعد از چندی آن دیوار به قصد تعریض برای طواف کنندگان برداشته و قبر حاجی در مجاورت ضریح مقدس آن حضرت واقع شد.
حال با این مطالبی که در مورد مرحوم حاج مصطفی خان سورتیجی گفته شد، موضوع با اهمیت در این باره در تاریخ معاصر، پاکسازی آثار مرحوم مصطفی خان سورتیجی، در سالهای پیش و پس از انقلاب است.
در حالی خانه های سردار جلیل کلبادی، بزرگترین مروج بهائیت در شمال کشور در عصر قاجاری از جانب سازمان میراث فرهنگی به علت توجه به نوع معماری آن حفظ و مرمت می گردد، بسیاری از آثار منتسب به مرحوم حاج مصطفی خان سورتیجی در ساری و روستاهای اطراف تخریب گشته است و تنها چند اثر از جمله دوحمام و یک مسجد که در حال تخریب هستند، برجای مانده است. اما مهم ترین اثر باقیمانده از ایشان، یعنی مسجد و مدرسه مصطفویه با آنکه آسیب دیده و خطر تخریب نیزآن را تهدید می نماید، علاوه بر اینکه اقدامی در مرمت انجام نمی شود، هنوز به ثبت آثار ملی نیز نرسیده است که این موضوع خود جای شگفتی فراوان دارد، چه اینکه ساختمان بانک ملی ساری که متعلق به دوران پهلوی اول است در دهه هفتاد به ثبت رسیده است، اما مسجد مصطفی خان که در مرکز شهر ساری و در بافت تاریخی شهر نیز واقع است و علاوه بر اینکه بانی آن فرد تأثیرگذاری در تاریخ مازندران و کشور بوده، از نظر معماری نیز با اهمیت است، مورد بی مهری قرار گرفته است. امید است که مسئولین ذیربط در قرار دادن این اثر ارزشمند در فهرست آثار ملی تلاش ویژهای انجام دهند.
منابع: تبصرةالزائرین- سفرنامه حاج مصطفی خان سورتیجی- تصحیح و تحشیه: سامان سورتیجی- شلفین 1391